کد مطلب:33629 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:96

لازمه بندگی خداوند خوف از وی و عشق به اوست











مفاد بندگی ورزیدن دقیقا این است كه انسان هر دو جهت آن رابطه را حفظ كند و با دو كمند ترس و عشق به سوی خداوند كشیده شود.

كن ذا قلبین، قلب تخاف به الله خوفا لا یخالطه تفریط و قلب ترجو به الله رجاء لا یخالطه تغریر: (تنبیه الخواطر، ص 41)

[صفحه 197]

صاحب دو دل باش. دلی ترسان و دلی امیدوار، ترسی بی تفریط و امیدی بی غرور.

در تاریخ فرهنگ اسلامی بزرگانی داشته ایم كه یكپارچه خوف از خداوند بودند. یعنی حضرت حق با مولویت خود چنان برایشان تجلی كرده بود كه از دل فرحناكشان ذره ای باقی نمانده بود. اینان زاهدان با ترسی بودند كه در سراسر زندگی از خوف سوء عاقبت تلخكام و دل نگران بودند و می اندیشیدند كه مبادا این خداوند جبار آنان را چنان محكوم كند و در آتش افكند كه در كمال ذلت و بیچارگی توان اندك اقدامی نداشته باشند. از آن طرف بندگانی نیز بودند كه محبت خداوند آن چنان دل آنها را سرشار كرده بود، كه گاه بی پروایی هایی می كردند و بظاهر از جاده ی طاعت خداوند خارج می شدند. جامع میان آندو كم داشته ایم.

«رابعه ی عدویه» از نادره زنانی است كه در تاریخ فرهنگ اسلامی به عرفان نامبردار است و از بزرگان این طریقت محسوب می شود. به طوری كه كسانی همچون «حسن بصری» و دیگران به دیدار او می رفتند و از او تعلم می كردند. رابعه خطاب به خداوند، ابیات زیبایی دارد. می گوید:


احبك حبین حب الهوی
و حبا لانك اهل لذاكا


فاما الذی هو حب الهوی
فشوقی بذكرك عمن سواكا


و اما الذی انت اهل له
فكشفك لی الحجب حتی اراكا


فلا الحمد فی ذاولا ذاك لی
و لكن لك الحمد فی ذاوذاكا


یعنی خداوندا من تو را به دو دلیل دوست می دارم. یكی آنكه من عاشق

[صفحه 198]

توام و دیگر آنكه تو خود دوست داشتنی هستی. در نهایت نیز نتیجه می گیرد كه در هیچ یك از این دو امر من بر تو منتی ندارم و در هر دو مورد باز هم باید حمد تو را گزارد، چرا كه هر دو آنها عطای توست. هم دل مرا ربوده ای و هم دلربا هستی. شان بندگی مقتضی است كه بنده در برابر خداوند اظهار عدم استقلال كند و همه چیز را از ناحیه ی او ببیند و محبت حق سراپای وجودش را فرا گرفته باشد.

عارفان ما بدرستی دریافته بودند كه بر مركب محبت تیزتر از مركب ترس می توان راند:


در ره معشوق ما ترسندگان را كار نیست
جمله شاهانند آنجا، بندگان را بار نیست


گر نهی پرگار بر تن تا بدانی حد ما
حد ما خود ای برادر لایق پرگار نیست


(دیوان كبیر، غزل 396)

ترسندگان در آن بارگاه راه ندارند، محبان تیزتر می دوند.


زاهد با ترس می تازد به پا
عاشقان پران تر از برق و هوا


(مثنوی، دفتر پنجم، بیت 2192)

و عارفان این نكته را نیز به درستی یافته بودند كه عشق وصف خداوند است، وصف بنده نیست.


عشق وصف ایزدست اما كه خوف
وصف بنده ی مبتلای فرج و جوف


(مثنوی، دفتر پنجم، بیت 2185)

باری این نكته یابی ها همه از اكتشافات ارجمند تفكر عرفانی ما بوده اند كه از نسبت واقعی میان خداوند و بنده پرده برداری می كنند. ولی البته از بندگان همواره جمع میان آن دو مقام خواسته شده است. اطاعت در برابر مولویت حق است. بندگان باید فرمانهای خداوند را بدون چون و چرا

[صفحه 199]

اطاعت كنند. فرمانبری موجب محبوبیت بنده نزد خداوند است چرا كه نشانه ی تذلل بنده است. محبت هرگز جای نماز و روزه و وضو و سایر احكام عملی را پر نمی كند. محبت وراء این امور است، محبت بر این مجموعه افزوده می شود و بنده را تیزتر به سوی خداوند می برد و به جای آنكه حامل باشد، او را محمول می نماید.


صفحه 197، 198، 199.